جنسیت: مرد
سن: 25
خواب مراسم عروسی عمویم را دیدم که در حیاطی که بر خلاف شکل واقعیاش که کاشیکاری نیست به صورت کاشیکاریهای شطرنجی قرمز رنگی فرش شده بودند و زنها آنجا میرقصیدند. من در آنجا احساس افسوس و حسرت را داشتم که ایکاش من دقیقا در موقعیت عمو (خانم عروس، احترامها، مراسم عروسی و شادی، آینده خوب و . . .) بودم. همچنین خواب دیدم که به داخل یک برج 110 طبقه رفتهام و با آسانسور بالای برج رفتیم، با کارگران خدماتی آنجا برای دیدن هواپیمایی که قرار بود آنجا بنشیند و سپس با جمعی از کارگران خدماتی آنجا و چندتا از صاحبان برج تجاری با آسانسور پایین آمدیم و هر چه پایین میآمدیم نمیرسیدیم همکف. آنها هر 10 طبقه را یکبار میزدند تا کمی توقف کنیم و دچار سرگیجه نشویم اما باز هم وقتی پایین میآمدیم من احساس سرگیجه کردم و از یکی از حاضرین خواستم دست مرا بگیرد و مرا بلند کرد و از بیهوشی بیرون آمدم. بعد آمدیم در محوطه حیاط آنجا روی یک ساختمان سکومانند نشستیم و راجع به مسائل اقتصادی و علیالخصوص مسائل چین صحبت کردیم.
موضوع مطلب :